تابستان

تابستونه و وقت سفر

نمیدونم الان کیا خونه هستن و کیا رفتن سفر

ولی هر کی هرجا هست بهش خوش بگذره و تابستون خوبی رو تا اینجا سپری کرده باشه

بندر که هوا خیلی گرمه...

همه جا گرمه ولی اینجا ویژه گرم و شرجی هست

مردم اینجا بیشتر ترجیح میدن توی این هوای گرم و بی آب جاهای پرآب رو برای سفرشون انتخاب کنن

مقصد اکثر بندریها تو فصل گرما غرب کشور و جاهایی هست که از طبیعت و رودخانه ها بتونن لذت ببرن

من هم یاد سفر جذاب سال 87 مون افتادم جایی که بین راه که اصلا یادم نیست کجا بود یک توقفی داشتیم کنار رودخونه ای که اون موقع پرآب بود و الان بعید میدونم چیزی از آبش مونده باشه

توی اون چند دقیقه ای که توقف داشتیم لحظات جذابی رو برای خودمون رقم زدیم که خیلی هم خوش گذشت

بعد از پیاده شدن از اتوبوس من و مهدی پاچه ها رو بالا زدیم و رفتیم تو آب و عکس گرفتیم

بعدش سمیــــرا و مصــــی که اون موقع ها مثل دوقلوهای به هم چسبیده بودن و از هم جدا نمیشدن رفتن نشستن رو تخته سنگ وسط رودخونه و تا آخر هم جُم نخوردن

خانم های دیگه هم گروه گروه شدن و شروع کردن به عکس گرفتن

پسرا هم بعد از یکمی آب بازی شروع کردن به پرتاب کردن سنگ روی آب تا ثابت کنن سنگ من بیشتر روی آب سُر می خوره...

آخر سر هم منصور که رفته بود روی صخره وسط رودخونه بچه ها مورد لطف و عنایت قرارش دادن و با پرتاب سنگ و هرچیزی که دم دستشون بود سعی در خیس کردن نامبرده داشتن

خانم گرانمایه و احمدیان دو تا از خانمهای درجه یک کلاس گوشه ای مشغول کرفتن عکس شدن

خانم ها دارن آماده میشن برای عکس گرفتن
منصور هم نقش عکس خراب کن رو داره

منصور در میان چند گرگ سنگ به دست گرفتار شده و راه فراری هم نداره

این یکی ربطی به قضیه نداره

این مال زمانی هست که میرفتیم رویدر عروسی احمد

ما از اینور راه افتادیم وحید هم از شیراز و حامد هم از بستک

بسیار سفر خوبی بود با بچه ها

مواظب خوبیاتون باشین

تا درودی دیگر بدرود